mouse code

کد ماوس

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشی که بدان عمل نمی شود، مانند گنجی است که از آن خرج نمی شود . صاحبش در گردآوریش خود را به رنج می اندازد و به بهره اش نمی رسد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
پنج شنبه 87 بهمن 3 , ساعت 5:36 عصر

سلام خدا

امروز ، که شنیدی  چی گفتم شاید می خواستم بگم که غصه نخوره ، ولی یقین دلی خودمم هست ، می دونم باور می کنی ، اینکه من بهش رسیدم، اینقدر نزدیکی و مهربون که انگار منتظری از دهن ادم یه چیز دربیاد و زودی کنار ادم باشه ... گفتم در همه زندگیم خیلی کم خواستم می دونی که راست گفتم و وقتی هم خواستم زودی دادی نمی دونم چرا ؟ ولی من گذاشتم به حساب مهربونی تو و شرمنده کردن خودم و همون طور که گفتم هیچ نقطه اشتراکی بین این خدای بزرگ و مهربون و من بنده خیلی خیلی خیلی بد نیست ، گفتم اگه همین الان منو ببری تو آتیش جهنم به خودم اجازه نمیدم بگم چرا چون حقمه حقی که در برابر این همه خوبی بد بودم ... اینا شعار نیست یه حرفیه بین من و تو ... زندگی من پر شده از خیر تو ... مهربونی تو ...

می خواستم بهش بگم که نگران نباشه خدا اینقدر نزدیکه واینقدر خوبه ... بهش گفتم بعد سالها یه چیز خواستم وخیلی زود بهم داد و من نمی دونم چیز خوبی خواستم یا نه ولی حالا به خودت قسم از این به بعد هر چی بگی و بکنی برای من بهترینه به حرف من گوش نده ... به این نگاه کن که چه طوری برام بهتره چطوری من به تو نزدیکتر می شم ... نخواستم خودم رو یا تو رو امتحان کنم ... از سر خستگی یه چیزی گفتم ... حالا این تو و این من ... هیچ چیز رو با خواست تو معامله نمی کنم به خودت قسم ... وقتی ادم باهات حرف میزنه چقدر راحت می شه ... خدا رو شکر که تو خدای منی ... خدای من

چه حس مالکیت قشنگی به ادم دست میده وقی با همه وجود حس می کنیم خدا مال ما است .. چقدر خوبی و صبور ... خدا کنه همه این خوبی رو ببینن ...


سه شنبه 87 بهمن 1 , ساعت 9:43 عصر

سلام

شاید دلمان بخواهد از بالای یک آسمان بزرگ به سیاره آینده نگاه کنیم تا ببینیم چه اتفاق می افتد ، مثل سریال آخرین دعوت که راوی همه اتفاقات کربلا را مو به مو می داند ، ولی از خداوند ممنونم که من آینده را نمی دانم ... نمی خواهم بدانم ... از آینده خسته شده ام ، من گذشته ام را دوست دارم ... حتی دیروزم را ...

پ. ن : سوسنبر ،‏زیباست  ، تازه شنیده ام ،‏ نام یکی از قهرمانان داستانی در آینده خواهد بود


یکشنبه 87 دی 29 , ساعت 6:35 عصر

سلام

بعضی از احساسات نامهای گوناگون می گیرد ... مثلا غم - دوست داشتن - حسادت

اینها یکی است ؟ یا شبیه هم هستند ؟

ولی وقتی یکی از بیرون نگاه مان می کند واکنشهای مختلفی نسبت به ما دارد

وقتی فکر کنند احساس غم است همدردی می کنند

وقتی فکر کنند احساس دوست داشتن است همیاری می کنند

ولی وقتی فکر کنند احساس حسادت است سرزنش می کنند ... من نمی دانم نسبت به تو کدام یک را دارم ...

تو از حسادت ناراحت می شدی ... من می ترسم حسم را حسادت بنامی در حالی که می شود احساس دیگری ببینیش ...


چهارشنبه 87 دی 25 , ساعت 10:10 عصر

سلام

برتری ما بر دیگری چیست ؟
برتری من به او مگر چیست ؟
هیچ

هر دو خدا داریم

چه اشتراک قشنگی ...


سه شنبه 87 دی 17 , ساعت 11:0 عصر

سلام

خیلی سعی می کنم که نوشته هایم بوی عقیده خاصی را ندهد ... ولی نمی شود  با هر مذهب وعقیده ایی باشی باید غبطه بخوری به ادب و یقین عباس (ع) چه فرق می کند اهل کجا باشی ؟
با هر عقیده و مذهبی نمی شود از محرم وعاشورا گذشت ... اینها هوای زمین ما است و مگر ما بی هوا می توانیم زندگی کنیم ؟ دل با محرم عشق می کند آنقدر زار می زند  که تا یک سال نیازش برآورده می شود ... دل با عاشورا عشق می کند ... مرام دل عشق بازی با حسین (ع) است .


<      1   2   3   4   5      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ