جمعه 89 آذر 12 , ساعت 12:8 صبح
سلام
چقدر صبوری
تولدم بود همه خوشیها رو یک جا بهم دادی تا شرمنده بشم ...
یه لحظه با تو بودن شرف داره به یه عمر با هر کس دیگه ایی بودن
دوستت دارم ...
می دونی ، برای همین وقت عصبانیت هیچی نمی گی و فقط نگام می کنی ...
نوشته شده توسط نیره | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ