سلام
شاید دلمان بخواهد از بالای یک آسمان بزرگ به سیاره آینده نگاه کنیم تا ببینیم چه اتفاق می افتد ، مثل سریال آخرین دعوت که راوی همه اتفاقات کربلا را مو به مو می داند ، ولی از خداوند ممنونم که من آینده را نمی دانم ... نمی خواهم بدانم ... از آینده خسته شده ام ، من گذشته ام را دوست دارم ... حتی دیروزم را ...
پ. ن : سوسنبر ،زیباست ، تازه شنیده ام ، نام یکی از قهرمانان داستانی در آینده خواهد بود
سلام
بعضی از احساسات نامهای گوناگون می گیرد ... مثلا غم - دوست داشتن - حسادت
اینها یکی است ؟ یا شبیه هم هستند ؟
ولی وقتی یکی از بیرون نگاه مان می کند واکنشهای مختلفی نسبت به ما دارد
وقتی فکر کنند احساس غم است همدردی می کنند
وقتی فکر کنند احساس دوست داشتن است همیاری می کنند
ولی وقتی فکر کنند احساس حسادت است سرزنش می کنند ... من نمی دانم نسبت به تو کدام یک را دارم ...
تو از حسادت ناراحت می شدی ... من می ترسم حسم را حسادت بنامی در حالی که می شود احساس دیگری ببینیش ...
سلام
برتری ما بر دیگری چیست ؟
برتری من به او مگر چیست ؟
هیچ
هر دو خدا داریم
چه اشتراک قشنگی ...
سلام
خیلی سعی می کنم که نوشته هایم بوی عقیده خاصی را ندهد ... ولی نمی شود با هر مذهب وعقیده ایی باشی باید غبطه بخوری به ادب و یقین عباس (ع) چه فرق می کند اهل کجا باشی ؟
با هر عقیده و مذهبی نمی شود از محرم وعاشورا گذشت ... اینها هوای زمین ما است و مگر ما بی هوا می توانیم زندگی کنیم ؟ دل با محرم عشق می کند آنقدر زار می زند که تا یک سال نیازش برآورده می شود ... دل با عاشورا عشق می کند ... مرام دل عشق بازی با حسین (ع) است .
سلام
تا تو به داد من رسی
من به خدا رسیده ام
لیست کل یادداشت های این وبلاگ