سلام
محرم نزدیک است این دو ماه برای خیلی ها شاد کننده است ، مداحان (اعم از مرد و زن که تعداد زنها رو به افزایش چشمگیری است )، صاحبان هیات های عزاداری ، انسانهای دردمند و نیازمند گریستن ، اشکها ... زنان خانه دار (که از آشپزی راحت می شوند ) گناهکاران ( با اشکی برای شهدای کربلا همه گناهان آمرزیده می شود) ...
اینان منتظرند یک دفعه بپرند وسط عزاداری محرم ... در منافع محرم که کم هم نیست شرکت کنند و علاوه بر اجر مادی به اجور معنوی برسند ...
حالا تکلیف ما که جز هیچ کدام از این آدمها و اشک ها نیستیم در قبال این ماه چیست ؟
گم شدیم ... گممان کردند در پارچه های مشکی و اشک های !!! امام حسین(ع) گم شد در سیاهی لباس ما و پرچمهای مشکی تر ...
خدایا ما را از سیاهی برهان به سپیدی حسین(ع) برسان ...
پ. ن : حرف برای محرم زیاد است گوینده لایق نیست
سلام
همه غمها و دردها طول و عرض بدی دارند ولی تنها درد دلتنگی است که عمق فاجعه باری دارد ،اینقدر عمیق است که وقتی کسی پایش بلغزد و درون آن قل بخورد بیرون آوردنش خیلی سخت می شود ، من در این زمان و این ساعت در انتهای این عمق هستم ...
خیلی فاجعه بار است که یک نفر از دلتنگی دنبال کسی بگردد و در لیست طولانی تلفن همراهش کسی نباشد تا این دلتنگی را گوش کند .
تنهایی تنها یک کلمه نیست ... یک دنیا است
دلم می خواهد خدا راست باشد ...
پ . ن : دلم خیلی چیزها می خواست کسی به نگاه حسرت بارش توجهی نکرد ...
سلام
مجنون !
به قصه ات برگرد
همه ی فاحشه ها
لیلی شده اند اینجا!
پ.ن:http://baroun82.persianblog.ir/
سلام
یک- دو - سه ... نه به روز که به ساله میخام بنویسم برای تو ... یه داستان که شخصیتش تو باشی یا نه یه گوشه ایی از اون تو باشی ولی حضورت همه اون فضا رو پر کنه ولی نمی دونم چرا نمی شه چرا قلمم نمیره یعنی می شه یه روز بشه ؟ امسال مطمئن بودم می نویسم به خصوص وقتی آبشار موهای مشکی رو در چهره سبزه و چشمان مشکی دیدم خندیدم و گفتم دیگه پیدا کردم همینه ولی نه اون موها نه اون چشمها ونه اون صورت سبزه هیچ بنزینی نشد برای قلم من ... و من هنوز منتظرم که بنویسم برای تو وقتی همه جا عین زردی سفیده و تو باشی و دستم رو بگیری و بگی حالا وقتشه ... چقدر طول می کشه ؟
منتظر می مونم ...
پ.ن: همه قدرها میاد ومیره تقدیر من کی رقم می خوره ؟
سلام
داشتن یک برادر دوستدار موسیقی سنتی خوبیهای زیادی دارد از جمله بلیط رایگان کنسرت خوانندگان معروف ... به کنسرت استاد شهرام ناظری نه که نمی شود گفت ، آن هم با بلیط رایگان ... اما رفتن به این کنسرتها چند نکته مهم را یاد آور می کند ..
1- با توجه به خیل عظیم جمعیت در سالن میلاد نمایشگاه بین المللی آن هم وسط هفته (که بلیط پنج شنبه - جمعه قبل از چهارشنبه تمام شده بود ) این امید را زنده می کند که مردم ایران هنوز فرق هنر آواز با داد زدن را می دانند.
2- هنر موسیقی حس زنده ماندن را در یک قوم تازه نگه می دارد حتی اگر مردم بی انگیزه ایران باشند
3- باید مدام دعا کرد که صحنه موسیقی ایران هیچ گاه از استادانی چون استاد ناظری و شجریان (پدر و پسر که با تمام شیرینی کنسرت دیشب مزه کنسرت همایون شجریان زیر زبانم مانده ) خالی نگردد.
4- خیلی از چیزها را هنر می نامیم ولی موسیقی تنها هنری است که مثل انسان حرف می زند ، نه به صورت استعاره واقعا سازها کلمه ها را تکرار می کردند مثل تکراری که از حنجره استاد بیرون می آمد .
5- شاید بیشتر مسئولیت هنری استاد و استادان آواز موسیقی بر دوش نوازندگانی باشد که هنر را به کمال می رسانند ...
6- باید رو در رو نشست آوا را نوشید در رگها جاری ساخت تا طعم زندگی با عشق نوش بادمان ...
7- موسیقی سنتی ایران هیچ جایگزینی ندارد...
پ.ن : هنوز نماز خوانده می شود ...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ