سلام
مجنون !
به قصه ات برگرد
همه ی فاحشه ها
لیلی شده اند اینجا!
پ.ن:http://baroun82.persianblog.ir/
سلام
یک- دو - سه ... نه به روز که به ساله میخام بنویسم برای تو ... یه داستان که شخصیتش تو باشی یا نه یه گوشه ایی از اون تو باشی ولی حضورت همه اون فضا رو پر کنه ولی نمی دونم چرا نمی شه چرا قلمم نمیره یعنی می شه یه روز بشه ؟ امسال مطمئن بودم می نویسم به خصوص وقتی آبشار موهای مشکی رو در چهره سبزه و چشمان مشکی دیدم خندیدم و گفتم دیگه پیدا کردم همینه ولی نه اون موها نه اون چشمها ونه اون صورت سبزه هیچ بنزینی نشد برای قلم من ... و من هنوز منتظرم که بنویسم برای تو وقتی همه جا عین زردی سفیده و تو باشی و دستم رو بگیری و بگی حالا وقتشه ... چقدر طول می کشه ؟
منتظر می مونم ...
پ.ن: همه قدرها میاد ومیره تقدیر من کی رقم می خوره ؟
سلام
داشتن یک برادر دوستدار موسیقی سنتی خوبیهای زیادی دارد از جمله بلیط رایگان کنسرت خوانندگان معروف ... به کنسرت استاد شهرام ناظری نه که نمی شود گفت ، آن هم با بلیط رایگان ... اما رفتن به این کنسرتها چند نکته مهم را یاد آور می کند ..
1- با توجه به خیل عظیم جمعیت در سالن میلاد نمایشگاه بین المللی آن هم وسط هفته (که بلیط پنج شنبه - جمعه قبل از چهارشنبه تمام شده بود ) این امید را زنده می کند که مردم ایران هنوز فرق هنر آواز با داد زدن را می دانند.
2- هنر موسیقی حس زنده ماندن را در یک قوم تازه نگه می دارد حتی اگر مردم بی انگیزه ایران باشند
3- باید مدام دعا کرد که صحنه موسیقی ایران هیچ گاه از استادانی چون استاد ناظری و شجریان (پدر و پسر که با تمام شیرینی کنسرت دیشب مزه کنسرت همایون شجریان زیر زبانم مانده ) خالی نگردد.
4- خیلی از چیزها را هنر می نامیم ولی موسیقی تنها هنری است که مثل انسان حرف می زند ، نه به صورت استعاره واقعا سازها کلمه ها را تکرار می کردند مثل تکراری که از حنجره استاد بیرون می آمد .
5- شاید بیشتر مسئولیت هنری استاد و استادان آواز موسیقی بر دوش نوازندگانی باشد که هنر را به کمال می رسانند ...
6- باید رو در رو نشست آوا را نوشید در رگها جاری ساخت تا طعم زندگی با عشق نوش بادمان ...
7- موسیقی سنتی ایران هیچ جایگزینی ندارد...
پ.ن : هنوز نماز خوانده می شود ...
سلام
امروز تمام نوشته های وبلاگ لیلی بی مجنونم را دوباره از سر خواندم ... چقدر خاطره ها ... با هر پست دقیقا حال نوشتنش به سراغم می آمد هر پستی که مخاطب داشت دوباره با مخاطبش صحبت شد... این وبلاگ علاوه بر مخاطب عام 5 مخاطب خاص داشت که برخی از پست ها به آنها مربوط می شد ...
1- خدای من ...
2- نویسنده وبلاگ صراحی
3-- کیمیا
4- ... نام کودک من ( شاعر معاصر )البته چون من اگر یک روز صاحب فرزند شدم می خواهم نام این شاعر را روی او بگذارم به این نام می خوانمش ... نام کودک من است
5- عشق ملکوتی
از بین اینها با خدا 4 نفر آدرس را دارند و نمی دانم می خوانند یا نه ... ولی هر کدام خاطرات زیبایی در زندگی من هستند
بعد از مرور به این نتیجه رسیدم که کوتاه نوشتن چیز خیلی خوبی است به خصوص برای وبلاگ
استفاده از اشاره ها به جای گفتن مبسوط که عاقلان را تنها یک اشارت کافی است
و اینکه نوشتن همیشه خوب است حتی برای مرور
پ.ن : از نوشته های خودم خیلی خوشم اومد ... من نویسنده معروفی خواهم شد .
سلام
اندازه آدمها بستگی به طول ضربدر عرض تقسیم بر حجم دارد... بعضی از آدمها با هیچ چیزی قابل اندازه گیری نیستند و این اصلا صفت خوبی نیست برعکس آنچه که خودشان فکر می کنند ... آدم باید شناسنامه شخصیتی داشته باشد تا آدمها در ارتباط با آنها گم نشوند ... این شناسنامه یک عکس لازم دارد در عادی ترین صورت ممکن ... و یک تاریخ شناختن و اصل و نصب که شناخته شوند ... در صفحات بعد این شناسنامه با توجه به شخصیت ثبت شده نام آدمهایی که برای انسان مهم هستند ... که هیچ خودکاری توان خط زدن اسمها را نداشته باشد ... اگر این صفحات خالی باشد و آدمها به فراخور زمان و مکان به زندگی آدم وارد و سپس خارج شوند و هیچ اثری نداشته باشند باید در ثبت شناسنامه این انسان تعلل کرد ... این اسامی نباید مثل دوستان دوره ابتدایی زیاد باشد ، باید به اندازه ایی باشد که اگر نیمه شبی نیاز به تماس با کسی بود 5 نفر فوری به ذهن بیاید ...
پ.ن : اتفاقا دقیقا منظورم خود تو هستی ...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ